%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85-%d8%a8%da%86%d9%87%d8%a7-%d8%a7%d9%86%d8%b4%d8%a7-%d8%b5%d9%81%d8%ad%d9%87-%db%b1%db%b0%db%b4-%db%b1%db%b0%db%b5-%da%a9%d8%b3

نگارش نهم -

درس 8 نگارش نهم

Ramtin sangarzadeh

نگارش نهم. درس 8 نگارش نهم

سلام بچها انشا صفحه ۱۰۴-۱۰۵ کسی نوشته بفرسته تروخدا از اینترنت نباشه اگه مال خودتون نیس نفرستین مرسی خوب باشه معرکه میزنم

جواب ها

خانم دکتر✓

نگارش نهم

شبی یک هواپیمای دو موتوره در آسمان نیوجرسی پرواز می‌کرد که ناگهان، دستگاه مولد اکسیژه ان،با صدای گوش خراشی منفجر شد. هواپیما پنج سرنشین داشت. ۱-خلبان ۲-دالایی لاما«برنده صلح نوبل»۳-شکیل اونیل «بازیکن مشهور در امریکا». ۴-بیل گیتس «طراح و رئیس سابق مایکروسافت»۵-یک جوان کم سن و سال. هواپیما داشت سقوط می کرد که خلبان پرید توی قسمت مسافرها و گفت: «آقایان، هواپیما دارد سقوط می کند ما فقط چهارتا چتر نجات داریم که یکی هم مال من است. بعد، در هواپیما را باز کرد و باچتر نجاتش بیرون پرید بعد از خلبان شکیل اونیل از جا پرید وگفت: «آقایان، من مشهورترین ورزشکار دنیا هستم جهان به ورزش کارهای بزرگ واقعا احتیاج دارد، پس یکی از چترها به من میرسد » بعد یکی از از سه چتر باقی مانده را برداشت و از هواپیما بیرون پرید. در همین موقع بیل گیتس با دستپاچگی از جا بلند شد و باحالت التماس گفت: «آقایان من باهوش ترین آدم روی کره زمین هستم دنیا به آدم هایی باهوش احتیاج دارد آن وقت بسته ای برداشت و از هواپیما بیرون پرید حالا فقط یک چتر باقی مانده بود، دلایی لاما و جوان کم سن سال نگاهی به همدیگر انداختند. اما چیزی نگفتند بلاخره دالایی لاما به حرف امد وگفت: «پسرم من عمر خودم را کرده ام وشیرینی زندگی را چشیده ام ولی تو هنوز جوان هستی چتر نجات را بردار وبپر بیرون من توی هواپیما می مانم اما جوان کم سن سال باخونسردی لبخندی زد و گفت: «قصه نخور پدر جان ما اکنون دوتا چتر نجات داریم چون باهوش ترین آدم روی کره زمین اشتباهی کوله پشتی مرا برداشت وبیرون پرید معرکه یادت نره

سوالات مشابه